فراگیری زبان در مقایسه با یادگیری زبان

نویسنده: 2 زبانه شو 28 فروردین 1403

فراگیری زبان در مقایسه با یادگیری زبان ، تفاوتشان در چیست؟ یا بزار بهتر بگیم

فراگیری زبان در مقایسه با یادگیری زبان، تفاوت میان فراگیری و یادگیری زبان چیست؟ 

این یک سوال بسیار رایج است. اغلب شاهد آن هستید که فراگیری و یا یادگیری زبان، در بسیاری از متن ها به صورت مترادف بکار می رود. 

ما در 2 زبانه شو تلاش میکنیم تا با واضح کردن برخی موضوعات برای والدین عزیز روند پرورش کودک دوزبانه را آسانتر کنیم.

خیلی از مردم، تفاوتی بین فراگیری و یادگیری نمی بینند، ولی این دو کلمه مترادف یکدیگر نیستند. حداقل یک تفاوت اساسی بین این دو کلمه وجود دارد. 

بیاین بیشتر به تفاوت های این دو مفاهیم بپردازیم.

فراگیری زبان در مقایسه با یادگیری زبان

فراگیری زبان چیست؟ 

کودکان معمولا زبان را به روش طبیعی، غیر رسمی و ناخوداگاه فرا می گیرند. 

در دوران نوزادی و کودکیشان، عمدتا از قواعد دستوری زبان اطلاعی ندارند و صرفا برای فراگرفتن آن زبان، نیاز به یک منبع ارتباطی دارند. 

ما به کودکان خود اولین زبانشان را نمی آموزیم، ما فقط با آنها به تعامل می پردازیم. 

در حین صحبت، به آنها قواعد دستور زبان را توضیح نمی دهیم، بلکه گوش می دهیم، تکرار می کنیم، معنا را القا می کنیم و غیره. 

تمام اینها، به صورت طبیعی اتفاق می افتند و این فراگیری زبان نام دارد. 

درمورد کودکان دوزبانه ، اغلب آنها می توانند از این طریق و صرفا با تعامل، به مراتب بیشتر از زبان را یاد بگیرند و تبدیل به کودک دوزبانه یا کودک چند زبانه بشوند. 

وقتی مردم صحبت از فراگیری زبان می کنند ، اول فراگیری زبان، اغلب به زمانی اشاره می کند که زبان عمدتا به صورت غیر رسمی و با ناخودآگاه بدست می آید.

روش پرورش کودک دو زبانه هم دقیقا فراگیری زبان است چون کودک تنها با تعامل و بصورت ناخودآگاه زبان را فرا میگیرد.

برای دریافت اطلاعات بیشتر مقاله آموزش زبان انگلیسی بصورت غیر مستقیم رو حتما مطالعه فرمایید.

پرورش کودک دوزبانه

چطور کودکان زبان را فرا می گیرند؟ (تئوری های فراگیری زبان) 

تئوری های فراگیری زبان بسیاری وجود دارد که به نوعی در حوزه ی زبانشناسی، همه ی این تئوری ها، بحث برانگیز هستند.

اگر چه اینها همیشه درتقابل با یکدیگر نیستند، اغلب آنها مکمل یکدیگر هستند و به درک کلی ما از فراگیری زبان می افزایند.

در اینجا میتوانید ۴ نظریه اصلی در این حوزه را پیدا کنید.

 

  • یک: نظریه های رفتارگرایی (براساس کار اسکیز) 

درواقع کودکان، از بزرگتر ها تقلید میکنند. 

کلمات یا جملات صحیح آنها، زمانی تقویت می شوند که به خواسته ی خود برسند یا مورد تحسین قرار بگیرند. 

درحالیکه باید مقداری حقیقت دراین نظریه وجود داشته باشد ، انتقادات زیادی نیز وجود دارد. 

برای مثال ، زبانها شامل بسیاری قواعد می شوند که به سادگی از طریق تقلید، نمیتوان آنها را حل کرد.

کودکی را درنظر بگیرید که میگوید I Drinked the water که شکل صحیح آن Drank است، این کودک از قاعده ای بیش از حد استفاده میکند، نظریه ای که او به گونه ای بدست آورده است. 

هیچ بزرگسالی از این شکل فعل استفاده نمی کند. 

دقیقا کودک در هنگام تماشای کارتون در پکیج پرورش کودک دو زبانه، از این مورد پیروی میکند و از مکالمات تقلید میکند.

 

  • دو: ذاتی (براساس کار چامسکی) 

چامسکی و همکارانش براین باور هستند که کودکان با توانایی ذاتی برای فراگیری زبان، بدنیا می آیند. 

به گفته ی او، همه ی کودکان با مجموعه ای جهانی از اصول زبان، بدنیا می آیند. 

به لطف تعامل، آنها یاد خواهند گرفت که چه قوانینی برای زبانهایی که فعالانه فرا می گیرند، اعمال می شود. 

یکی از انتقادات عمده به کار چامسکی این است که او فقط به دستور زبان و قواعد، علاقه مند بود. او هیچوقت به طور حقیقی برروی خود کودکان مطالعه ای نکرد. 

این تئوری زبان از آن زمان، تکامل یافته است تا نمونه ها و اصول زندگی واقعی بیشتری را شامل شود. 

 

  • سه: نظریه های شناختی (براساس کار پیاژه) 

این نظریه که در ابتدا توسط پیاژه ایجاد شد ، مرحله رشد شناختی کودک را در نظر میگیرد.

او استدلال می کند که یک کودک باید بتواند یک مفهوم را درک کند تا بتواند شکل زبانی برای بیان آن مفهوم را بدست آورد. 

برای مثال، یک کودک باید بتواند اشیاء را براساس اندازه، رتبه بندی کند تا بتواند کلماتی مانند "کوچکتر" یا "بلندترین" را بیان کند. 

برخی از مطالعات، این نظریه را با نشان دادن اینکه برخی از کودکان که رشد ذهنی غیرطبیعی دارند، همچنان می توانند از زبان طبیعی مرتبط با ذهن خود استفاده کنند، انتقاد می کنند.

 

  • چهار: نظریه های تعامل (براساس کار برونر)

نظریه های ورودی یا کنش متقابل برخلاف کار چامسکی ، ادعا می کند که زبان را فقط میتوان در زمینه تعامل بدست آورد.

کارهای اولیه دوران کودکی نشان می دهد که ساختار نوبتی مکالمه، از طریق بازیها و ارتباطات غیرکلامی، مدت ها قبل از بیان کلمات واقعی ایجاد می شود. 

با اینحال کودکان در همه ی فرهنگ ها و زبان ها، از مراحل رشد مشابهی عبور می کنند.

حال کودک با تماشای کارتون ها و مسائل و بازی هایی که در کارتون ها رخ میدن، میتونه تعاملی بین خودش و کارتون ایجاد کنه، که در نهایت باعث موفقیت در امر پرورش کودک 2 زبانه میشود.

در ادامه توصیه میکنیم مقاله همه چیزی که باید در مورد بچه‌های دوزبانه و رشد زبانی بدونید و از دست ندین.

پرورش کودک دوزبانه

یادگیری زبان چیست؟ 

یادگیری زبان، برخلاف فراگیری زبان است، این یعنی اینکه 

یادگیری زبان در یک محیط رسمی تر ، معمولا با آموزش مستقیم است. 

یادگیری زبان، نیازمند تلاش آگاهانه و دانسته از سوی کودک/دانش آموز است و مربی از روش های آموزشی رسمی برای آموزش آن زبان و تسهیل درک قوانین آن، استفاده می کند.

در یادگیری زبان، نیاز به توضیح بیشتر قواعد دستور زبان و ارتباطات طبیعی کمتری نسبت به فراگیری زبان است.

یادگیری زبان، اغلب برای صحبت درمورد یادگیری زبان دوم یا بعدی استفاده می شود ، بنابراین زبان آموز اغلب بزرگتر است. 

یادگیری زبان، بیشتر در مدارس و آموزشگاه های زبان انگلیسی رخ می دهد و روش پرورش کودک 2 زبانه را شامل نمی شود.

میتونین برای آشنایی با روش مستقیم آموزش زبان مقاله یادگیری مستقیم زبان انگلیسی رو مطالعه کنید.

فراگیری زبان در مقایسه با یادگیری زبان

چگونه کودکان زبان ها را یاد می گیرند (نظریه های یادگیری زبان) 

بار دیگر، روش های مختلفی وجود دارد که از طریق آنها تحقیقات سعی در توضیح یادگیری زبان ، به ویژه یادگیری زبان دوم دارد.

هریک از این نظریه ها، الهام گرفته شده یا براساس آنهایی هستند که در بالا ذکر کردیم. حوزه های مختلف زبانی می توانند جنبه های مختلف یادگیری زبان را توضیح دهند. 

آنها لزوما متقابل یکدیگر نیستند. 

بیـایید به چهار نظریه اصلی نگاهی بیندازیم. (اگرچه تعداد بیشماری دیگر وجود دارد)

 

  1. رویکرد دستور زبان جهانی (درونی) 

دستور زبان جهانی نیز مانند فراگیری زبان، بیان می کند که مجموعه ای از اصول ذاتی بر فراگیری زبان حاکم است. 

وقتی صحبت از یادگیری زبان دیگر می شود، تفاوت آن زبان با زبان اول مهم است. 

یک کودک/فرد ممکن است مجبور شود پارامترهایی را که در ابتدا بدست آورده است، بازنشانی کند و آنچه را بعنوان جهانی می دانست را فراموش کند.

 

2. رویکردهای شناختی (نظریه فرایند اطلاعات) 

یادگیری یک زبان جدید، یک فرایند فعال است که شامل ایجاد طرح واره ها و استفاده از استراتژی های یادگیری خاص برای افزایش درک و حفظ اطلاعات است. 

یک مثال خوب از این در عمل این است که یک یادگیرنده روی شناسایی، توجه کردن به الگوها و سپس استفاده از اطلاعات برای کشف قواعد دستور زبان توسط خودش کار (میکند) درنتیجه بهتر آن را حفظ می کند.

 

3. نظریه تعامل 

فرضیه تعامل، یک نظریه یادگیری زبان دوم است که بیان می کند که توسعه مهارت زبان از طریق تعامل و ارتباط رودرور، ارتقاع می یابد.

یادگیری زبان در صورتی آسان تر می شود که مخاطب گفتار خود را طوری تنظیم کند که برای زبان آموز قابل درک باشد و در نتیجه یادگیری او را تسهیل کند (ورودی قابل درک).

 

4. نظریه های تنوع گرایی 

تئوری های واریاسیونیستی یادگیری زبان بر توضیح تغییرات در موفقیت یا فرآیند، تمرکز دارند. 

تنوع گرایی، به مقابله با کلیشه های زبانی انواع غیراستاندارد با مطالعه علمی جدی توجه داشته است. 

برای مثال، مطالعات اخیر نشان داده است که کلاس های درس به وضوح مکان بسیاری از زبان های غیررسمی مناسب برای خانه یا خیابان نیست.

به ویژه وقتی صحبت از نوجوانان و زبان آنها می شود.

آموزش زبان

تفاوت بین فراگیری زبان در مقابل یادگیری زبان 

از زاویه دید عصب زبانی، یادگیری و فراگیری در دو بخش مختلف مغز اتفاق می افتد. 

مطالعه ای که در نیویورک و با کمک ۱۲ داوطلب دوزبانه انجام شد، نشان داد که: 

کودکانی که زبان دوم را زود یاد می‌گیرند، آن را همراه با زبان مادری خود ذخیره می کنند.

درحالیکه زبان آموزان بزرگسال، در ناحیه ای دیگر از مغز، ذخیره می کنند. 

حال می توان به آسانی گفت که روش آموزش زبان انگلیسی به کودک بصورت غیر مستقیم یا همان پرورش کودک دوزبانه می تواند خیلی بهتر از کلاس های درس، نتیجه دهد.

این نشان می دهد که مغز، زبان ها را به طور جداگانه در نقاط مختلف مغز در طول عمر، سوژه قرار می دهد، به این معنی که ساختارهای درگیر در فراگیری و پردازش زبان، ثابت نیستند اما تغییر می کنند و با افزودن زبان جدید، تحت انطباق قشر مغز قرار می گیرند.

بنابراین، یادگیری زبان و فراگیری زبان ممکن است حداقل تا حدی از نظر سن زبان آموز، متفاوت باشد.

توصیه میکنیم مقاله نقاط عطف رشد گفتار و زبان برای کودکان را نیز مطالعه فرمایید.

 

درمورد فراگیری زبان دوم چطور؟ 

ادبیات علمی مملو از عبارت فراگیری زبان دوم، به اختصار SLA است. متاسفانه این اصطلاح از نظر فنی نادرست است، زیرا بسیاری از تحقیقات درواقع به یادگیری زبان کودکان یا دانش آموزان می پردازد تا یادگیری آن به روش طبیعی و غیر واضح یا حداقل ترکیبی از یادگیری و فراگیری برای گروهای سنین پایین تر باشد. 

استفان تراشن در دهه ۱۹۷۰ یکی از اولین محققانی بود که تفاوت بین یادگیری زبان دوم و فراگیری زبان دوم را توضیح داد، درحالیکه بسیاری از محققان بر روی تفاوت ها توافق دارند، آن زمان کلمه ی فراگیری زبان دوم اغلب به معنای یادگیری استفاده میشد.

 

امیدواریم که تا اینجا اطلاعات کافی درباره فراگیری زبان در مقایسه با یادگیری زبان را بدست آورده باشید، اگر در هر قسمت این مقاله سوالی براتون ایجاد شده خوشحال میشیم که اونو مطرح کنین تا بتونیم راهنماییتون کنیم.